صراط مستقيم در جمع بين ظاهر و باطن است
بسم الله الرّحمن الرّحيم
بهترين درودها بر روان پاك پيامبر آخر الزّمان محمّد مصطفى، و وصىّ والاتبارش صاحب ولايت كبرى علىّ مرتضى، و اولاد امجادش ائمّه طاهرين باد، خصوصا قطب دائره امكان حضرت بقية اللّه حجّة ابن الحسن العسكرى ارواحنا له الفداء.
حسّ دين دوستى و گرايش به عوالم غيب، جزء غرائز افراد بشر است، و مىتوان اين غريزه را ناشى از جاذبه حضرت ربّ ودود دانست كه عالم امكان بالأخصّ انسان اشرف را به مقام اطلاق و نامتناهى خود مى كشد.
«جذبة من جذبات الرّحمن توازى عبادة الثّقلين». [يك جذبه از جذبه هاى الهى (از نظر تأثير در تكامل انسان) با عبادت جنّ و انس برابرى مى كند].
انسان در ذات و سرشت خود حركت به سوى اين كعبه مقصود و قبله معبود را مى يابد و به نيروى غريزى و فطرى الهى بار سفر مى بندد. لذا تمام اعضاء و جوارح او بايد در اين سفر به كار افتد؛
بدن بايد وجهه خود را رو به كعبه نموده، در حال نماز به قيام و ركوع و سجود در آيد، ذهن بايد از خاطرات، خود را مصون داشته و رو به سدرة المنتهى كند، و روح بايد غرق انوار حريم حرم الهى گردد و درون حرم آمن حضرت احديّت محو و مدهوش شود.
و از اينجا بدست مى آيد كه عدّه اى كه به ظاهر پرداخته و از عباديّات و اعمال حسنه فقط به فعل قالبى اكتفا كنند، چقدر از كعبه مقصود دور و از جمال و لقاى او مهجورند. و همچنين عدّه اى كه به معناى فقط گرويده و از اتيان اعمال حسنه و عبادات شرعيّه شانه خالى كنند چقدر از متن واقع كناره بوده، و از حقيقت به مجاز، قناعت كرده اند.
أمّا امّت وسط آن دسته اى هستند كه جمع بين ظاهر و باطن نموده و تمام درجات و مراتب وجودى خود را به عبادت حضرت محبوب واداشته و در اين سفر ملكوتى تجهيز مى كنند.
«اللّهُمَّ نوّر ظاهرى بطاعتك، و باطنى بمحبّتك، و قلبى بمعرفتك، و روحى بمشاهدتك، و سرّى باستقلال اتّصال حضرتك، يا ذا الجلال و الإكرام». [خداوندا ظاهرم را به طاعتت، و باطنم را به محبّتت، و قلبم را به شناختت، و روحم را به ديدارت، و سويدايم را به پيوستگى تامّ به حضرتت نور بخش، اى صاحب جلال و جمال]( از جمله فقرات دعاى منسوب به اميرالمؤمنين عليه السلام).
و از همين جا روشن مى شود كه براى تكميل نفس و طىّ مدارج و معارج كمال انسانيّت، اكتفا به علوم الهيّه ذهنيّه مانند تعليم و تعلّم فلسفه به هيچ وجه من الوجوه كافى نخواهد بود، چون ترتيب قياس و برهان بر اساس منطق صحيح، نتيجه اقناعيّه براى ذهن مى دهد، ولى قلب و روح را اشباع نمى كند.
گرسنه گذاردن دل و باطن را از غذاهاى روحانيّه معنويّه عالم غيب و قناعت كردن به سير در كتابها و كتابخانه ها و مكتبها و درس خواندن ها و درس دادن ها گرچه به اعلى درجه از اوج خود برسد، سير كردن عضوى است از اعضاء و گرسنه گذاردن عضوى بالاتر و والاتر.
دين قويم كه بر صراط مستقيم است هر دو جنبه را رعايت مى كند و قوا و استعدادهاى نهفته انسان را از هر دو جهت تكميل مى نمايد؛ از سوئى ترغيب به تعقّل و تفكّر، و از سوى ديگر امر به اخلاص و تطهير دل از زنگار كدورتهاى شهوانى مى كند.
فخر فلاسفه شرق، بلكه افتخار فلاسفه عالم، صدر المتألّهين شيرازى پس از گذراندن عمر خود را در حكمت متعاليه، در پايان، چنان انجذابى به عبوديّت و عبادت و تطهير باطن و تزكيه سرّ پيدا مى كند كه از قلم تواناى او مى گذرد: «همانا من از خداوند طلب آمرزش و عفو بسيار دارم از براى آنكه پاره اى از عمر خويش را به بررسى آراء مدّعيان فلسفه و جدال كنندگان اهل كلام و نازك بينىهاى آنان و آموختن سخنان و شيوه هاى بحثى آنان به پوچى گذراندم، تا اينكه سرانجام در پرتو فروغ ايمان و تأييد خداوند منّان دريافتم كه واقعا قياسات آنها بى نتيجه و صراط آنها غير مستقيم است. از اين رو زمام كار خويش را به خداوند و به فرستاده بيم دهنده و هشدار دهنده او سپرديم، و به آنچه از رسول الله به ما رسيده بود تماما ايمان آورده و تأييد نموديم، و در صدد جستجوى توجيه عقلى و روشى علمى براى فرمايشات رسول برنيامديم بلكه پيروى از هدايت و اجتناب از نواهى او را پيشه خود ساختيم همچنان كه حق تعالى فرموده: مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذوُهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ «آنچه از دستوراتى كه پيامبر براى شما آورده است بگيريد و پيروى كنيد، و از آنچه نهى فرموده دورى كنيد.» تا آنكه خداوند بر قلب ما گشود آنچه را كه گشود، و به بركت اين دنباله روى از رسول به فلاح و رستگارى رسيد.»
معرفت اجمالى و طرح كلىّ سلوك إلى اللّه . . .
ادامه دارد …
برگرفته از کتاب «رساله لب اللباب در سير و سلوك اولى الألباب»
تألیف حضرت علّامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (قدّس اللهَ نفسُهُ الزّکیّة)